شبکه چهار - 18 تیر 1400

انتخابات،"کاست" روشنفکری واشرافیگری فرهنگی

نشست ( حق اعتراض در قانون اساسی )_ ۱۳۹۸

بسم‌الله الرحمن الرحیم

دوستان فرمودند که در مورد عنوان مردم‌سالاری دینی بحث کنیم. شاید به این مناسبت باشد که این ایام روز مجلس است و همین‌طور به یادبود نهضت دانشجویی بعد از کودتای 28 مرداد 32 که با فاصله‌های پی در پی بعد از کودتا دانشجویان در کنار بازاری‌ها و روحانیون و کسان دیگری که در صحنه بودند علیه نماینده‌ی کنسولی انگلیس داشتند که بعد از کودتا به ایران آمد و رابطه ایران و انگلیس بعد از سرنگونی دولت مصدق و بازداشت مصدق و کاشانی و مخفی شدن و تحت تعقیب قرار گرفتن نواب صفوی که بعدها به تیرباران و شهادت ایشان انجامید دانشجویان در اعتراض به برقراری روابط مجدد ایران و انگلیس و این‌که کنسول انگلیس بعد از کودتا آمده تا ببیند چه خبر است و همین‌طور در اعتراض به سفری که یکی، دو روز بعد از آن قرار بود معاون رئیس جمهوری آمریکا «نیکسون» که بعداً خودش در آمریکا رئیس جمهور شد با شعار این‌که می‌خواهیم وام بدهیم و حالا که بر کشور مسلط شدیم و نهضت ملی شدن نفت سرکوب شد با یک کودتای آمریکایی و انگلیسی دوباره شاه را که به اروپا فرار کرده بود به ایران برگرداندند و می‌خواستند یک ارزیابی داشته باشند که کودتا چقدر مستقر و موفق شده و آمریکا هم اعلام کرد که معاون رئیس جمهور آمریکا قرار است به دانشگاه تهران بیاید تا به او دکترای افتخاری بدهند. دانشجویان هم در مهر و هم در آذر علیه کودتا یعنی اصل رژیم پهلوی و همین‌طور علیه آمریکا و انگلیس مکرر درگیر شدند تا روز 16 آذر رسید که به قضایای دانشکده فنی انجامید. به این توجه کنید که در ذهن بعضی‌ها این است که ما دانشگاهی هستیم، روشنفکر هستیم، روشنفکرها کار دیگری دارند. ما همیشه دو تیپ روشنفکر داشته‌ایم. یک عده به اسم روشنفکری کلاهبرداری می‌کنند. به اسم روشنفکری مفت‌خوری می‌کنند. از جامعه طلبکار باشی به جای این‌که خودت را به جامعه بدهکار بدانی. از موضع بالا به مردم نگاه کردن و نه از موضع برابری و برادری نگاه کردن. این هم یک مشکلی است. به تعبیر بعضی که در حوزه آسیب‌شناسی روشنفکری کار می‌کنند کم کم یک کاست، یک طبقه‌ای به اسم روشنفکر تشکیل دادند که این‌ها در حوزه فرهنگ و علم و صنعت اشراف هستند. نگاه اشرافی دارند. توقعات اشرافی دارند. مثل این‌که قرار است این‌ها مادرزاد رئیس به دنیا بیایند و به توده مردم از بالا به پایین نگاه کنند. این یک خطری است. یعنی یک افکار از پیش ساخته که قرار است به سرکردگان و سازمان‌دهندگان یک جامعه کمک کنند و ابزار تسلط دولت‌های وابسته و دست‌نشانده سرمایه‌داری غرب در کشورهای خود بوده‌اند و هستند و یک تقسیم کار اعلام نشده‌ای در این جوامع می‌شود. یک رشته‌های تخصصی درست می‌شود. یک مدارجی تعیین می‌شود و هیچ نقش واقعی در اداره کردن جامعه و سازمان دادن به جامعه ندارند. یعنی در دستگاه اداره اجتماعی و حکومتی سلسله مشاغلی درست کرده‌اند که عنوان دارد ولی اثر ندارد. پرستیژ دارد ولی مشکل آن جامعه را حل نمی‌کند. آن دانشگاهی مردمی است که خرج آن برای جامعه از دخل آن کم‌تر باشد. دریافتی دانشگاه‌ها و حوزه‌ها اگر از پرداختی که به جامعه دارند بیشتر باشد درست نیست. باید هر پایان‌نامه این‌ها جواب بدهد که کدام مشکل جامعه را حل کنیم. امروز وحدت بین حوزه و دانشگاه باید در این سطوح تعریف بشود. دانشگاه و حوزه ما به ایده تشکیل تمدن جدید اسلامی و ایرانی مدیون و بدهکار است. هر دانشگاه و دانشکده در هر پایان‌نامه و پژوهش باید توضیح بدهد که این پژوهش و این پایان‌نامه ما کدام مسئله و مشکل این جامعه را حل می‌کند؟ از بار تحریم کم کند، از بار گرفتاری‌ها کم کند. نمی‌شود که ما هزاران دکتر و فارغ‌التحصیل و حجت‌الاسلام داشته باشیم و بعد از آن‌ها می‌پرسند در حوزه‌ای که درس خوانده‌ای کدام مشکل را حل کرده‌ای؟ شما به عنوان خروجی حوزه که 20، 30 سال در حوزه هستی چند مقاله قوی، چند سخنرانی درست، چند تبیین مسئله، چند کارشناسی و راهنمایی، چند پایان‌نامه، چند مشکل اخلاقی و فرهنگی و دینی جامعه را به درستی حل کرده‌ای؟ پایان‌نامه دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد یک دانشجوی دانشگاه امیرکبیر باید جواب بدهد که شما با این پایان‌نامه کدام مشکل این ملت را حل کرده‌ای؟ کدام بخش از کدام مشکل را حلی کرده‌ای؟ اگر این بشود روشنفکر آکادمیک مردمی می‌شود. این دانشگاه مردمی و دانشگاه انقلابی و دانشگاه تمدن‌ساز می‌شود. این حوزه تمدن‌ساز می‌شود. و الا مهندسی برای مهندسی، فقه برای فقه، هنر برای هنر است. یک زمانی می‌گفتند جنابعالی که هنر می‌خوانی چه فایده‌ای برای این جامعه داری؟ کدام مشکل این جامعه را حل می‌کنی؟ آیا هنر تو در خدمت عدالت و اخلاق و رشد جامعه است یا هنر برای هنر است و می‌خواهی پز بدهی و خودت را ارضا کنی؟ حالا همین سوال که می‌گویند آیا هنر برای هنر است؟ همین اشکال در همه حوزه‌ها هست. در حوزه‌ها هم باید گفت آیا بعضی از شما فقه را برای فقه می‌خوانید؟ برای فقه وظیفه‌ای تعریف شده است. فقه یعنی سبک زندگی معاصر دینی و واقع‌بینانه و ارزشمدارانه را درست با اجتهاد تبیین کند. و الا فقه برای فقه می‌شود. اصول برای اصول می‌شود. فلسفه برای فلسفه می‌شود. عرفان برای عرفان می‌شود. در رشته شما هم همین‌طور است. مهندسی برای مهندسی. ریاضی برای ریاضی. معماری برای معماری. یعنی چه؟ هدف انسان است. انسان فردی و انسان جمعی است. باید یک معضلی را از سر راه انسان برداری. پیامبر(ص) فرمود مدام بگویید «رب زدنی علماً نافعا». خدایا من را در علوم مادی و معنوی به فیض برسان. منتها نه هر دانستی. علم نافع دانستنی است که یک مشکلی را در دنیا یا آخرت من و مردم حل کند. یک گام به جلو باشد. نه صرف دانستن برای پز دادن و ادا در آوردن و این‌که حقوق و منزلت ما اضافه بشود و درس ما شلوغ‌تر بشود. در حوزه بیماری حسد به یک شکل است و در دانشگاه به یک شکل دیگر است. آن‌جا می‌گویند من باسوادتر و فاضل‌تر هستم یا شما؟ درس من شلوغ‌تر است یا شما؟ علمیت من بالاتر است یا شما؟ در دانشگاه همین مرض‌ها به شکل دیگری هست. دو استاد دانشگاه در یک هیئت علمی و در یک دانشگاه و هر دو در عالی‌ترین سطح هستند. می‌بینی این‌ها جلوی همدیگر با هم تعارف می‌کنند و تا یکی بیرون می‌رود دیگری می‌گوید این بی‌سواد است. او پشت سر این می‌گوید بی‌سواد است. حالا شاید هر دو هم بی‌سواد باشند. بعد که به همدیگر می‌رسند تعارف می‌کنند و می‌گویند خیلی عالی بود و استفاده کردیم. این مرض‌ها هست. این مهندسی برای مهندسی، فقه برای فقه و هنر برای هنر می‌شود. باید مشخص باشد. نگاه خیلی انتقادی که به حوزه رشنفکری می‌شود این است که یک مشاغلی را با خصلت یدی و ابزاری درست کرده‌اید که نقش اجرایی محض دارند ولو به اسم روشنفکری و مدرک دکتری باشد. اما این‌ها هیچ ابتکاری ندارند. نقش مأمور را دارند. در خدمت پروژه‌های توسعه‌ای هستند که ارباب‌های خارجی برای این‌ها نوشته‌اند. این‌ها صاحب منصب و مدیر واقعی نیستند. چهار مشخصه در حوزه ریشه‌شناسی پیدایش ورژن‌های مختلف روشنفکر عرض بکنم که ببینید بعضی از این‌ها روشنفکر نیستند. بعضی‌ها اصلاً فکر ندارند چه برسد به این‌که روشن باشد. یا فکر دارد و تاریک‌اندیش است. مقلد است. مترجم است. اصلاً نوگرایی و خلاقیتی در کارش نیست. نان روشنفکری را می‌خورد. اداهایش را بلد است. تیپ می‌زنند. 90 درصد روشنفکر‌های ما تیپ می‌زنند. در قطب‌های افراطی یک اختلاف کیفی حقیقی اجرا می‌شود. درجه‌بندی می‌کنم. در درجه بالا کسانی که ظاهراً در فلسفه و هنر و پزشکی تولید علم می‌کنند اما در واقع اکثر این‌ها تولید علم نمی‌کنند، بلکه تولید مثل می‌کنند. امثال خودشان را برای نسل بعدی تربیت می‌کنند و حرف تازه‌ای نمی‌زنند. کل کار این‌ها ترجمه است. خلاقیت نیست. ابداع و اختراع نیست. افتخار می‌کنند چه کسی بیشتر و زودتر و بروزتر ترجمه کرده است. این روشنفکر یک روشنفکر تمدن‌ساز نیست. دو قید را گفتیم. قید اول حضور اجتماعی و امر به معروف و نهی از منکر و احساس مسئولیت اجتماعی است که اگر این نباشد تمدن‌سازی اتفاق نخواهد افتاد. اگر هم بشود یک تمدن درجه دو کپی و فاسد است. اسم این تمدن‌سازی نیست. قید دوم همین است که عرض می‌کنیم. اصلاً روشنفکر و تحصیل‌کرده و دانشگاهی یعنی چه؟ به کدام شکل است؟ چند معناست؟ مقامات بالا را به آن شکل درست می‌کند و کارمندهای رده پایینی هم درست می‌کنند که این‌ها باید گنجینه‌های فکری ترجمه شده و انبار شده را در پله پایین یا زیر پله‌ها نشر بدهند. به اسم مدرن شدن و مدرنیته چند دسته روشنفکری درست شده که همه هم به شکل غیر عادی و قارچ‌گونه در این صد سال به وجود آمده‌اند و رشد کرده‌اند و یک نظام اجتماعی بروکراتیک و کارمندمسلکی و تکنوکراتیک که در ظاهر همه چیز با تکنولوژی مدرن است به وجود آمده است. اما در واقع یک توده‌های عظیمی درست شده‌اند که همگی سایه هستند. هیچ کدام شخص نیستند. فقط تقلید و ترجمه است. هیچ کدام به لحاظ ضروریات اجتماعی تولید علم و تمدن قابل توجیه نیستند. واقعه نیستند بلکه زائده هستند. اگر از نظر نیازهای سیاسی گروه مسلط اصلی که دیکتاتورهای کشورهای به اصطلاح جهان سوم و ارباب خارجی آن‌ها درست کرده‌اند نگاهی کنید می‌بینید که فقط از آن منظر موجه هستند و توجیه دارند. ولی اگر از این منظر نگاه کنید که این‌ها به عنوان اقشار روشنفکر تحصیل‌کرده متخصص مستقل قرار باشد مشکلات ملت خودشان را حل کنند و گام‌هایی در جهت تمدن‌سازی بردارند می‌بینید این‌ها عمدتاً کارگران غیر مولد هستند. غیر مولد نیست به چه کسی؟ مولد در حوزه چه تولیدی؟ همان تولیدی که آن جامعه در آن لحظه به آن نیاز دارد. چرا ما را تحریم می‌کنند؟ چون باید یک چیزهایی در داخل تولید می‌شد و بشود که نشده است. دانشگاه کارآمد دانشگاهی است که هر چیزی که ما را تحریم می‌کنند تولید کند که نتوانند از بیرون یقه این ملت را بگیرند و گلوی مردم را فشار بدهند و بگویند باید از حقوق و از عزت خود بگذری تا تو را تحریم نکنیم. تا وقتی بتوانند ما را تحریم کنند یعنی دانشگاه‌های ما به قدر کافی کارآمد نیستند. اگر نمی‌توانی هنوز موتور هواپیما بسازی و تحریم می‌کنند ما و شما به عنوان دانشگاهی مسئول هستیم. ما اجازه‌ داده‌ایم این ملت آسیب‌پذیر بشود و عزت خود را از دست بدهد. یک عالم دکترا داریم که محیط زیست خوانده‌اند، ترافیک خوانده‌اند. مشاوره اجتماعی می‌کنند. پس چرا نمی‌توانی این مشکلات را حل کنی؟ من چند مشاور خانواده می‌شناسم که خودشان مطلقه هستند. یکی از آشناهایی که من می‌شناسم دو بار طلاق گرفته و الان مشاور خانواده شده است. یک وقتی به ایشان گفتم مشاوره می‌دهی که چطور زودتر طلاق بگیرند؟ چون تو که تخصصی غیر از این نداری. دو، سه بار ازدواج کرده‌ای و طلاق گرفته‌ای. چرا شغل تو مشاور خانواده است؟ چه چیزی را مشاوره می‌دهی؟ می‌گوید بهره‌برداری این توده کلیشه‌ای به اصطلاح مدرن از موقعیت خودش برای اختصاص دادن سهم عظیمی از ثروت ملت به خودشان فقط از این طریق توجیه می‌شود. در این پرورش کلیشه‌ای، فرد استانداردیزه می‌شود. همه استاندارد و کلیشه‌ای می‌شوند. چه در تخصص فردی و چه در روانشناسی باشد. توده استاندارد شده منتها از نوع روشنفکر و تحصیل‌کرده هستند. همه یک شکل و غیر مولد و غیر خلاق هستند. رقابت‌های حرفه‌ای کلیشه‌ای فقط برای دفاع از منافع صنفی است. رقابت‌ها حلال مشکلات آن جامعه نیستند. این‌ها مازاد تولید دیپلمه‌ها و فارغ‌التحصیلان دانشگاه می‌شوند و یا مهاجرت می‌کنند. جالب است که یک طبقه‌بندی کرده‌اند و می‌گویند روشنفکران در این کشورها معمولا دو تیپ هستند. یکی روشنفکر‌های شهری و یکی هم روشنفکر‌های روستایی. روشنفکر شهری همزمان با صنعت رشد کرده و سرنوشت او به سرنوشت صنعت گره خورده و نقش او هم شبیه به نقش درجه‌داران زیردست ارتش‌ها در دنیاست. یعنی چه؟ یعنی در تهیه طرح‌های ساختمانی و ساختاری هیچ ابتکار مستقلی ندارد. فقط نقش لولا را ایفا می‌کنند. این‌ها یک لولای ارتباطی بین توده ابزاری یعنی کارگر و رئیس بنگاه که کمپانی‌های سرمایه‌داری غرب باشند که بر کشورهای شرقی در این 200 سال اخیر مسلط شده‌اند. اجرای فوری طرح تولید که ستاد صعنتی سرمایه‌داری می‌ریزد این به اصطلاح روشنفکران متخصص تدارک می‌بینند و فقط مسائل مقدماتی و کارگزاری ابتدایی آن را کنترل می‌کنند. این فارغ‌التحصیل دانشگاهی از نوع شهری و طبقات شهری و بالا کاملاً استانداردیزه هستند. کلیشه‌ای هستند و مردم این‌ها را اشتباه می‌گیرند با آن‌هایی که واقعاً در ستاد مرکزی صنعت هستند و فکر می‌کنند این‌ها کشور را اداره می‌کنند. فکر می‌کنند همین دکترها و مهندس‌ها پروژه‌های توسعه را پیش می‌برند. در حالی که این‌ها کارگزارانی بیش نیستند. اما روشنفکر روستایی که یک مقدار اخلاقیات و روحیات و جامعه‌شناسی او فکر می‌کند، کسانی هستند که با توده اجتماعی روستایی و خرده بورژوا در مراکز کوچک و شهرستان‌ها وابسته هستند. مناطقی با مردمی سر و کار دارند که هنوز توسط سیستم سرمایه‌داری غرب به طور کامل تغییر شکل نداده‌اند و هنوز به آن شکل به جنبش نیفتاده‌اند. کار این تیپ روشنفکر‌های روستایی این است که توده محروم روستایی و کارگر و کشاورز را با ادارات مرکزی و محلی مرتبط می‌کنند. یعنی در واقع حلقه وصل توده با ادارات و ساختار بروکراسی هستند. سردفتر می‌شود، وکیل می‌شود، مهندس ناظر شهرداری می‌شود. کار او این است. نمی‌داند اما عملاً یک نقش مهم سیاسی و اجتماعی را بازی می‌کند و نمی‌داند که ارتباط حرفه‌ای او در خدمت چه گفتمان و چه ارتباط سیاسی هست. اما نکته‌ای که خواستم عرض بکنم این است که قانون اساسی حق اعتراض قرار داده است. می‌گوید شما مسئولین خود را انتخاب کنید. کل ارکان حاکمیت باید با رأی اکثریت مردم انتخاب بشوند. بعد هم حق نظارت و انتقاد دارید. برای سوال از مسئولین و اعتراض به آن‌ها و جو اب دادن آن‌ها ما 4، 5 نهاد داریم. ما در سه قوه چندین نهاد داریم که مردم بتوانند از مسئولین شکایت یا سوال کنند و آن‌ها باید جواب بدهند. حالا فرض کنیم به هیچ کدام از این‌ها عمل نشد یا شد ولی جواب نداد. باید این‌ها را مطالبه کنیم تا اجرا بشود. این حکومت اسلامی می‌شود. اصل 24 قانون اساسی می‌گوید تمام رسانه‌های ما در بیان مطالب آزاد هستند و می‌توانند مسئولین را نقد کنند مگر این‌که اخلالی در حقوق عمومی باشد. مثلاً فرض کنید مجلس یک رأی داده برای این‌که کشور به دشمن وابسته نشود و بعد یک عده بیایند و به این مجلس حمله کنند که این نقض حقوق عمومی می‌شود. یعنی اعتراض کنی که چرا از استقلال ملت دفاع کرده‌اید. البته باید با استنادات حقوقی باشد و شعاری نباشد. یا این‌که به مبانی اصل مشروعیت این نظام مخل باشد که اسلامی است. یعنی در رسانه‌ها شروع به فحش و توهین به مقدسات و ارزش‌ها بکنی. نه این‌که سوال کنی و متصدیان را نقد کنی. اصل 25 قانون اساسی ما می‌گوید بازرسی و ضبط و شنود و فاش کردن و مکالمات تلفنی و نامه‌ها و مخابرات و تلکس که آن زمان بوده یا نرساندن آن‌ها، سانسور و عدم مخابره آن‌ها، استراق سمع، تجسس در حریم خصوصی افراد به کلی ممنوع و خط قرمز است. هیچ نهادی در حکومت و غیر حکومت حق ندارد در حریم خصوصی و زندگی شخصی کسی یا کسانی شنود بگذارد و تجسس کند و جاسوسی کند تا ببیند او چه می‌کند و بعد پرونده بسازد. یک استثنا دارد. می‌گوید بر حکم قانون باشد و آن وقتی است که قانون تشخیص بدهد یک گروهی به صورت سازماندهی شده مثلاً برای براندازی برنامه‌ریزی می‌کنند یا با بیرون ارتباط دارند یا در صدد یک طرح سازماندهی شده علیه قانون و امنیت کشور هستند. این‌جا با قانون و با پاسخگویی قانونی حق دارند این کار را بکنند و هیچ کس دیگر این حق را ندارد. حالا مخصوصاً با این ابزار که دیگر همه می‌توانند همدیگر را شنود کنند. الان خود شما هم می‌توانید همدیگر را شنود کنید. با موبایل و مکیروفون می‌توانید این کارها را بکنید. این‌ها حریم خصوصی است و ممنوع است. اصل 26 قانون اساسی می‌گوید تمام احراب، جمعیت‌ها، انجمن‌های سیاسی و صنفی، انجمن‌های اسلامی یا انجمن‌های غیر اسلامی و اقلیت‌های دینی مسیحی، یهودی و زرتشتی آزاد هستند مشروط بر این‌که علیه مبانی قانون اساسی یعنی استقلال و آزادی فعالیتی نکنند. علیه وحدت مردم فعالیتی نکنند. این یعنی مردم را به جان همدیگر نیندازند. جنگ داخلی راه نیندازند. نژاد‌پرستی و قومیت‌پرستی نکنند. مثلاً یکی فارس است و به کرد، کرد است و به ترک، ترک است و به عرب، عرب است و به بلوچ نباید چیزی خلاف بگوید. این‌ها ممنوع است. این‌ها خیانت به ملت است. حق نداری موازین و اساس جمهوری اسلامی را نقض کنی. حق نداری به قرآن و پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) توهین کنی. ولی حق سوال، بحث، نقد، اختلاف نظر، مباحثه و مناظره را داری. می‌گوید نمی‌توان هیچ کس را از شرکت در این انجمن‌ها و احزاب منع کرد و از طرفی هم نمی‌توان هیچ کس را مجبور کرد که تو باید وارد فلان حزب یا جمعیت بشوی. نه می‌توانی بگویی وارد بشود و نه می‌توانی بگویی وارد نشود. مردم‌سالاری دینی قانون اساسی ما این‌هاست. حالا اصل 27 در مورد تشکیل اجتماعات و راهپیمایی می‌گوید بدون حمل سلاح و در چهارچوب قانون آزاد است. این یعنی چه؟ یعنی شما اگر از طریق آن 7، 8 نهاد حکومتی و قانونی می‌توانی و حق داری از مسئولین سوال کنید که چرا این تصمیم را گرفتید؟ چرا این کار را کردید؟ اگر گفتی و انتقاد کردی و جواب ندادند حق داریم تجمع کنیم. حق داریم نسبت به فلان مسئول و فلان سیاست و فلان تصمیم‌گیری راهپیمایی اعتراض‌آمیز کنیم. اما باید بدون خشونت، بدون اسلحه، بدون آتش زدن، بدون آدم کشتن، بدون اغتشاش باشد. این‌ها که تظاهرات مسالمت‌آمیز نیست. منتها یک سوال هم از این طرف هست. این‌ها را قانون اساسی گفته است. همه ما می‌گوییم. حالا اگر الان یک کسی در یک موردی انتقاد مسالمت‌آمیز دارد کجا برود و چه کار کند؟ گفته‌اند حق تجمع اعتراض‌آمیز در چهارچوب قانون ایرادی ندارد. حالا ما سوال می‌کنیم تا الان ما چند بار شده که مسئولین بگویند یک بخشی از مردم و گروه‌هایی نسبت به یک قضیه‌ای اعتراض دارند و می‌توانند در فلان تاریخ و در فلان جا تجمع کنید؟ بگویند نمایندگان و سخنگویان شما بیایند و حرف‌های خودشان را بزنند و استدلال بکنند. مسئولین مربوطه هم باید به آن‌جا بیایند و جواب بدهند و توضیح بدهند و استدلال کنند و این جلسه ادامه پیدا کند. همین قضیه بنزین را اگر از سه ماه قبل شروع می‌کردید و مشکلات دو طرف را به مردم می‌گفتید، چه اتفاقی می‌افتاد؟ این‌هایی که سوبسیت بنزین را برمی‌دارند و بنزین را گران می‌کنند هم استدلال‌هایی دارند. این‌ها متخصصین و اقتصاددان و استاد دانشگاه هستند. همین‌هایی که برای قیمت بنزین تصمیم گرفتند همگی استادهای اقتصاد و دانشگاهی هستند. این‌ها به اصطلاح متخصص هستند. یعنی پشت تصمیم دولت متخصصین بودند. یک عده متخصصین هم مخالف این طرح هستند. آن‌‌ها هم استدلال اقتصادی و مدیریتی دارند. این‌که رهبری گفت دو طرف استدلال‌هایی دارند و من اصلاً وارد بحث قیمت بنزین نشدم و نمی‌شوم برای همین است. فرمودند من می‌گویم کشور را از این بن‌بست و از این حالت بیرون بیاورید. اگر متخصصان و کارشناسان سه قوه به این جمع‌بندی رسیده‌اند من کاری ندارم که متحوای آن چیست. به اصل این جمع‌بندی باید عمل کنیم و چاره‌ای نداریم. چرا شلوغ شد؟ چرا یک عده‌ای عصبانی شدند؟ یک بخشی که دنبال دعوا می‌گردند. یک تیپ‌هایی داریم که در این موبایل‌ها می‌گردند که ببینند کجا را آتش می‌زنند تا خودشان را برسانند. این‌ها یک اقلیتی هستند. یک عده هم سرویس‌های جاسوسی و شبکه‌های تروریستی و گروهک‌هایی هستند که برای این کار آموزش دیده‌اند و در همین تهران و دو، سه شهرستان مسئولین انتظامی گفتند چندین گروه کوچک 10، 15 نفره مسلح بودند که اصلاً کاری به تجمع و بنزین نداشتند. تا دیدند شلوغ شد این‌ها به راه افتادند. مثلاً یکی از این تیم‌ها رفته و ظرف نصف روز 8 پمپ بنزین را آتش زده است. 4، 5 نفر با مواد آتش‌زا به صورت آموزش دیده و مسلح این کار را کرده‌اند. یعنی سوار ماشین می‌شده‌اند و این پمپ بنزین را می‌زده‌اند و به سراغ بعدی می‌رفته‌اند. می‌گفتند همیشه نیروی انتظامی یکی، دو پمپ بنزین عقب‌تر می‌رسیده است. کارشان را انجام می‌دادند و می‌رفتند. در یکی از شهرها که 10، 15 نفر با اسلحه به کلانتری حمله کردند تا آن‌جا را خلع سلاح کنند. این جنگ است. این‌که اعتراض مسالمت‌آمیز بنزین نیست. این‌که اصلاً ربطی به بنزین ندارد. یک عده‌ای با گلوله‌هایی کشته شده‌اند که معلوم نیست چه کسی زده است. به دو طرف هم زده‌اند. طرف داخل معترضین می‌ایستد و به مأمورها می‌زند و بعد هم برمی‌گردد به یکی از این معترضین می‌زند و فرار می‌کند. این کار در همین هفته‌های اخیر در عراق شد، در ایران شد، در لبنان هم فکر می‌کنم شده باشم. این‌ها الان در اینترنت هست. اما یک بحث دیگر هم هست که شما می‌گویید قانون اساسی می‌گوید امکان اعتراض هست. پس امکان اعتراض را قرار بدهید. از قبل شروع کنید و به سوالات جواب بدهید. ما یک مصوبه‌ای در 5 دی سال 85 در شورای انقلاب فرهنگی داشته‌ایم. مصوبه‌ای تحت عنوان تشکیل یک ماده واحده تأسیس خانه ملی گفتگوی آزاد بود. اصل پیشنهاد آن هم برای خود بنده بود. حتی عنوان و طرح آن را بنده دادم و در شورا هم تصویب شد. سال 85 تصویب شد و تا همین الان این را اجرا نکرده‌اند. این مصوبه این بود، ماده واحده جلسه 596 شورا به منظور ایجاد محیط مساعد برای طرح هر گونه فکر و نظر، انتقاد و پیشنهاد از سوی صاحبان اندیشه و صاحبان حقوق و برگزاری مناظرات آزاد با حضور صاحب‌نظران، خانه ملی گفتگوی آزاد تأسیس و تحت نظارت هیئت نظریه‌پردازی و نقد و مناظره اداره شود. بعد هم اساس‌نامه آن نوشته شد که من فقط چند ماده آن را می‌خوانم. البته اولویت این در مسائل بحث‌های تئوریک و دانشگاهی بود ولی از همان منظر می‌تواند مشکلات اجتماعی را حل کند. الان همین مسائل اغتشاشی که شد و باز هم ممکن است بعداً به یک بهانه دیگری بشود یک ابعادی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی دارد. یک ابعادی از این مربوط به نگاه اسلامی به مقوله حاکمیت و مدیریت و نقد و نظارت است که من به هر دوی این‌ها در همین بحث امروز اشاره کردم. یک بخشی هم مسائل کف خیابانی است. این تصویب شده است. من خواهش می‌کنم شما این‌ها را مطالبه کنید. ما که هر چه می‌گوییم فایده‌ای ندارد. می‌گوید ایجاد زمینه مناسب برای نقد، مناظره، گفتگوی آزاد در محل‌های تعیین شده مشخص در شهرها تحت حمایت و نظارت مستقیم قانون. هر کسی آمد به هر کسی که نقد کرد حق دارد. اصلاً بالاترین مقام کشور را نقد کند. حق دارد. سوال کند. مثلاً بگوید به نظر من رهبری در قضیه فلان کار درستی نکرد. اشکالی ندارد. بگو. استدلال‌های خود را بگو و جواب را هم بشنو. چه برسید به بقیه قوا. حالا من رهبری را گفتم که بقیه حساب کار خودشان را بکنند. رهبری که هر تصمیمی می‌گیرد می‌آید و توضیح می‌دهد چرا این تصمیم را گرفته است. مثلاً سر قضیه هسته‌ای گفت ما به این دلیل این کار را کردیم. حالا به این دلیل این کار را کردیم. سر قضیه بنزین نظر شخصی من این است و به این دلایل من این کار را کردم. دائم به مردم توضیح می‌دهد. پاسخگوست. حق دارید تمام نهادهای حاکمیتی و سه قوه را در آن‌جا نقد کنی و از آن‌ها سوال کنی. نباید اتهام بزنی. نباید دروغ بگویی. شایعه‌پراکنی نکنی. توهین نکنی. با مدرک و با استدلال اعتراض کن. مسئولین یا صاحب‌نظران یا متخصصین هم بیایند و استدلال کنند و توضیح بدهند و جواب بدهند. در این صورت آن‌جا کسی نمی‌تواند کلاهبرداری کند و مردم را فریب بدهد و یک عده‌ای را تهییج کند. گفتند یک عده از بازداشت‌شده‌های قضایای اخیر بچه‌های زیر 20 سال هستند که اصلاً نه می‌داند سیاست چیست، نه می‌داند سوبسیت چیست. فقط می‌داند شلوغی چیست. این‌ها هم باید آموزش ببینند. 700، 800 بانک را نابود کردند. آمبولانس را سوزاندند. چند هزار خودپرداز نابود شده است. چند هزار ماشین شخصی مردم را آتش زدند. ماشین‌های دولتی هم نبوده است. حالا ماشین‌های دولتی هم که برای مردم است. این هم باید آموزش ببیند. چرا این خانه گفتگوی آزاد 13 سال است که تصویب شده و اتفاقی نیفتاده است. اصلاً این هم هیچ، ما این همه در قانون اساسی و مجلس مصوبات داریم در باب این‌که اگر بخشی از مردم به یک چیزی اعتراض دارند بتوانند آرام و مسالمت‌آمیز و در چهارچوب قانون اعتراض کنند و مسئولین به آن‌ها جواب بدهند و برای آن‌ها توضیح بدهند. پس چرا این کار را نمی‌کنید؟ بعد برای سوء استفاده دشمن زمینه ایجاد می‌کنی. اهداف و وظایف این خانه تعریف شده است. می‌گوید باید فرصت قانونی و عادلانه برای عرضه علمی و آزادانه دیدگاه‌ها و نقدها برای تمام طیف‌های فکری و فرهنگی کشور در چهارچوب قانون اساسی باشد. در این خانه باید زمینه بروز و ظهور خلاقیت‌ها و توانایی‌های علمی و عملی در زمینه نقد افکار و آرا و فراهم کردن زمینه آشنایی با دیدگاه‌ها و نقدهای مختلف و جدید به شیوه علمی و درست و بهره‌گیری از توانایی‌ها در همه عرصه‌هایی که نیاز است باید حمایت بشود. در این صورت شما هم جلوی شارلاتان‌بازی برانداز و اخلال‌گر و اغتشاش‌گر را می‌گیری و هم مردم حق اعتراض قانونی دارند و هم بعضی از مسئولین اجازه نخواهند یافت توجیه کنند. ما بعضی از مسئولین را داریم که به او انتقاد می‌کنی و می‌گوید می‌خواهی به اصل نظام ضربه بزنی. من دارم از تو سوال می‌کنم. من اصلاً به تو اعتراض دارم. می‌گوید با خدا و 124 هزار پیغمبر مخالف هستی؟ من می‌گویم تو بی‌عرضه هستی. دیگر نمی‌توانند از این کلاهبرداری‌ها بکنند. طرف می‌گوید چرا این تصمیم را گرفتی؟ خود شما خلاف قانون عمل کرده‌ای؟ یک مرتبه می‌گوید تو برانداز هستی. ما برانداز نیستیم. دیگر هیچ مسئولی اجازه پیدا نمی‌کند منتقد خودش را برانداز نظام معرفی کند. بگوید نقد کردن خودش محاربه با اسلام و مسلمین است و براندازی جمهوری اسلامی است. نه مسئول کلاهبردار می‌تواند از زیر بار پاسخگویی فرار کند و نه برانداز شارلاتان و کلاهبردار می‌تواند افکار عمومی را فریب بدهد. نمی‌تواند یک مرتبه عده‌ای را به خیابان بکشد که به جای حل مسئله شروع به خرابکاری کنند. نزدیک به 1500 تا 2000 میلیارد تومان ظرف دو، سه روز خسارت وارد شد. این خسارت به چه کسی وارد شد؟ مگر به مسئولین وارد شد؟ به کل ملت وارد شد. ما باید این قضیه را از دو طرف پیگیری کنیم. دوستان اگر سوالی هست بفرمایید.

با توجه به این‌که مجلس شورای اسلامی پس از وقایع آبان‌ماه و برآیند ناکارمدی 6 ساله دولت تصمیم به اعلام وصول طرح استیضاح روحانی گرفت که با سخنان درس خارج رهبری از دستور کار خارج شد، نظر شما در مورد این حرکت رهبری چیست. فقط یک نکته را بگویم که پیش‌فرض سوال این است که بعد از آن قضیه در مجلس بحث استیضاح روحانی در دستور کار قرار گرفت. این را دوستان توضیح بفرمایند که آیا این اتفاق افتاد یا نه؟

بنده که در مجلس نیستم. من هم مثل شما از طریق رسانه‌ها در جریان هستم. اگر سوال شما این است که رهبری در مواردی مثل استیضاح و طرح عدم کفایت رئیس جمهور حق دخالت دارد یا ندارد باید بگویم بله، هم قانوناً و هم شرعاً حق دخالت دارد. اصلاً تنظیم روابط قوا یکی از مسئولیت‌های رهبری است. این‌که به طور خاص در این موضوع خاص چه اتفاقی افتاده را قبلاً هم در رسانه‌ها شنیده‌ام اما اطلاع دقیقی ندارم که آیا بحث طرح عدم کفایت رئیس جمهور در مجلس مطرح بوده که رهبری گفته این کار را نکنید یا صحبت این بوده که قیمت بنزین مثلاً بعد از اغتشاشاتی که شد دوباره به قبل برگردد. بنده از این اطلاع دقیقی ندارم چون در مجلس نیستم. اگر دوستان اطلاع دقیق دارند و از منبع قانونی سوال دارند بحث دیگری است که من نظرم را عرض کردم.

بخش دوم سوال که دلیل این حرکت رهبری چه بوده را بفرمایید.

اگر اصل آن قطعی نیست دلیل آن را هم نمی‌توانیم بیان کنیم.

در رسانه‌ها مطرح شده که حدود دو ماه پیش مبحث استیضاح قانون روحانی کلید زده شده است و بعد از این قصه درس خارج از دستور خارج شده است. این یعنی در رسانه‌ها کاملاً مطرح شده که با 23 امضا طرح استیضاح به جریان افتاده بوده است.

پس این قبل از قضایای اغتشاشات بنزین بوده است. این‌که شما می‌گویید ربطی به این مسئله بنزین نداشته است. من هم این را در رسانه‌ها دیده‌ام که برای قبل از مسئله بنزین بوده است. من یقین ندارم که رهبری به این‌ها گفته باشد که این کار را نکنید. شما یقین دارید که این‌طور است؟

رسانه‌ها می‌گویند.

رسانه‌ها خیلی چرند می‌گویند. یعنی همین رسانه‌ها در مورد خود من چیزهایی می‌گویند که من هر چه می‌خوانم می‌بینم برای اولین بار است که می‌شنوم. من چون در این مورد اطلاع ندارم نمی‌توانم اظهار نظر بکنم.

متن نشریه خط حزب‌الله که منتشر شد و صحبت رهبری و نامه‌ای که مجلس و قانون لاریجانی داده بود این‌طور بود که این طرح مصوب شده و نمایندگان مجلس حق تخطی از آن را ندارند. یعنی این بوده است.

باید دقیق ببینم و بعد اظهار نظر کنم. چون الان دقیق نمی‌دانم اگر اظهار نظر کنم علمی نیست. باید بخوانم و بعد نظر بدهم. ولی از نظر قانونی یک وقت سوال می‌کنید آیا در این وضعیت کشور و با این اغتشاش و با این وضعیت و با تحریم و مشکلات و مسائل صلاح نیست که رئیس جمهور را استیضاح کنید. با این‌که به او اعتراض و انتقاد دارید و وارد هم هست اما به مصلحت کشور نیست که رئیس جمهور را عزل کنید و کنار بگذارید.

نظر شما چیست؟

من مبنای قانونی را می‌گویم. اگر سوال شما این است که آیا رهبری چنین حقی دارد باید بگویم بله، رهبری طبق قانون اساسی چنین حقی را دارد. حتی اگر اکثریت رأی‌دهنده‌ها با رئیس جمهور مخالف باشند، چنان که نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که پایگاه مردمی خیلی با این مشکلات و مسائل پایین آمده، در عین حال ممکن است رهبری تشخیص بدهد اگر بخواهیم در این شرایط رئیس جمهور را برکنار کنیم و دوباره انتخابات داشته باشیم به نفع کشور نیست. این به لحاظ قانون اساسی نه با دموکراسی منافات دارد و نه با قانون منافات دارد. ولی این‌که در بیرون واقعاً چه اتفاقی افتاده را باید دقیق بدانم. آیا رهبری طبق قانون اساسی حق دارد شوراهای خاصی که آن‌ها هم از بیرون حکومت نیستند، رئیس قوا یکی رئیس مجلس است و یکی رئیس جمهور است که این‌ها منتخب مردم هستند. آیا حق دارد در یک شرایط خاص به خاطر یک مسئله و یک بحران ویژه یک چنین شورایی را تعیین کند؟ بله. این خلاف قانون اساسی و خلاف دموکراسی نیست. اصلاً این در قانون اساسی جزو اختیارات رهبری آمده است. این موضوع هست که ایشان می‌تواند شوراهایی را تشکیل بدهد که این کار را بکنند. این جزو اختیارات رهبری هست.

سوال پرسیده شده که اصل 27 قانون اساسی تجمعات را قانونی اعلام می‌دارد. اما قانون احزاب که شیوه‌نامه اجرایی آن می‌شود جلوی تجمعات را می‌گیرد. به نظر شما این تضاد در قوانین نیست؟ راهکار چیست؟

مگر قانون احزاب جلوی تجمعات را گرفته است؟

قانون احزاب اجازه تجمعات را به شورای تأمین استان می‌دهد. شورای تأمین استان هم زیر نظر استانداری است. استانداری زیر نظر وزارت کشور است و وزارت کشور هم جزئی از دولت است. طبعاً این توازن منفی که در آن ایجاد می‌شود باعث می‌شود که به مخالفان اجازه ندهند که انتقاد کنند.

این غیر از سوال شد. سوال این بود که قانون احزاب خلاف قانون اساسی است؟ قانون اساسی می‌گوید اجازه تجمع دارید و قانون احزاب می‌گوید اجازه تجمع ندارید. اگر این بود تناقض بود.

ما شکل عملی آن را می‌گوییم.

متوجه هستم و می‌خواهم مرحله به مرحله جلو برویم. می‌خواهم بگویم تناقضی بین قانون احزاب و قانون اساسی نیست. پس سوال شما چیز دیگری است. سوال شما این است که از یک طرف می‌گوییم اجازه تجمع قانونی است و بعد می‌گویید مشروط است. این عیبی ندارد. در همه جای دنیا تجمع مشروط به اجازه نهادهای قانونی است. هیچ کشوری در جهان نیست که بگوید مردم هر وقت به هر چیزی اعتراض داشتید و هر طور که خواستید به خیابان بیایید و اعتراض کنید. همه جا باید مجوز قانونی بدهند. تمام حکومت‌ها در دنیا در دادن یا ندادن مجوز قانونی به تعبیر خودشان منافع ملی و قانون اساسی را رعایت می‌کنند ولی به قول شما که درست هم هست اغلب آن‌ها منافع خود دولت یا حاکمیت را هم لحاظ می‌کنند. پس همه جای دنیا این‌طور است. پس سوال این است که ما چه کنیم که وقتی می‌گوییم مجوز اعتراض وزارت کشور یعنی دست خود دولت است و یک عده‌ای می‌خواهند به خود دولت اعتراض کنند؟ این‌جا باید چه کار کنیم؟ این سوال، سوال واردی است و من همین سوال را مطرح کردم. من چه چیزی گفتم؟ گفتم قانون اساسی این را می‌گوید، اسلام این را می‌گوید، حالا ما می‌خواهیم تجمع اعتراض‌آمیز بکنیم. شما تا حالا چند مورد اجازه تجمع اعتراض‌آمیز نسبت به سیاست‌های سه قوه داده‌اید که این‌ها بیایند بدون اسلحه و بدون جنگ و بدون آتش زدن و بدون راه‌بندان استدلال بیاورند که دشمن هم نیاید سوء استفاده بکند. اتفاقاً سوال من هم همین است. به نظر من احتیاج داریم که اگر لازم است مجلس قانون را اصلاح کند و بالاخره سه قوه تعامل داشته باشند که حاکمیت شرط برگزاری این تجمعات را یک شرط واقع‌بینانه قرار بدهد که به تعبیر شما طوری نشود که در آخر بگویند شما تجمع کنید به شرط اجازه من و من هم هیچ وقت اجازه نمی‌دهم. این همان اشکالی است که بنده داشتم. اما در تمام دنیا همه جا همین است. در همه جا تجمع مشروط به اجازه قانون است و قانون هم در دست مجری قانون است که دولت است. همه جا همین‌طور است. ولی ما باید راه سد نهی از منکر را ببندیم. لذا یکی از پیشنهادات من همین بود. باید راه حل بدهیم. پیشنهاد بدهیم. سوال کنیم. اگر این سوال را از من می‌پرسید راه حل من همین خانه گفتگوی آزاد بود که به نظر من باید زیر نظر سه قوه و در چهارچوب قانون اساسی باشد. این پیشنهاد من بود و 13 سال است که تصویب شده ولی اجرا نمی‌کنند. اگر شما راه حل دیگری دارید به نظر من این را طرح کنید، پیشنهاد کنید، مطالبه کنید. از طرق مختلف هم می‌توان مطالبه کرد.

آقای روحانی سال‌ها دبیر شورای عالی امنیت ملی بوده است. آیا ایشان از مشکلات و خطرات امنیتی این طرح با این شکل اجرا آگاه نبوده‌اند؟ اگر آگاه بوده‌اند انگیزه ایشان برای اجرای این طرح پرهزینه چه بوده است؟

این را باید از آقای روحانی بپرسید. ایشان که صریحاً گفت خود من هم خبر نداشته‌ام. یعنی نه تنها ملت خبر نداشته‌اند بلکه مسئولین هم خبر نداشته‌اند. ما نمی‌دانیم چه کسی خبر داشته است. اصلاً یکی از دلایلی که در شورای انقلاب فرهنگی جر و بحث شد همین بود که شما می‌گویید. من همین سوال را کردم. چون از اول انقلاب تا حالا شغل آقای روحانی امنیتی بوده است. البته امنیتی بودن چیز بدی نیست. ما یک عده‌ای در کشور و در حکومت داریم که این‌ها 30 سال در کارهای امنیتی و اطلاعاتی بوده‌اند و الان خودشان شرمنده هستند و همه جا می‌گویند ما دانشگاهی هستیم، ما حقوق‌دان هستیم، ما روشنفکر هستیم، ما منتقد هستیم، اصلاً ما اپوزسیون هستیم، اصلاً ما ضد انقلاب و ضد نظام هستیم. این یک عقده‌ای است. ایشان را نمی‌گویم. یک عده‌ای چنین حالتی را دارند. در حالی که از اول جمهوری اسلامی تا الان شغل این‌ها امنیتی و اطلاعاتی بوده است. البته من معتقد هستم هر کشوری مسئولین امنیتی و اطلاعاتی را نیاز دارد. اگر مسئولین امنیتی و اطلاعاتی نباشند که کشور هرج و مرج می‌شود و روی هوا می‌رود. امنیت نخواهد بود. پیشرفت نخواهد نبود. ولی عده‌ای از این‌که سابقاً اطلاعاتی یا امنیتی بوده‌اند شرمنده هستند و می‌خواهند بگویند ما نبوده‌ایم که این خیلی بد است. ولی آقای روحانی در تمام این 30 سال نه مسئولیت علمی و نه فرهنگی و نه حقوقی و نه تخصصی حوزوی و دانشگاهی نبوده است. ایشان فقط مسئول امنیت بوده است. بنابراین قطعاً این سوال دوست ما سوال مهمی است که چطور شما 20، 30 سال مسئول امنیت یک کشور بوده‌ای و نمی‌دانستی یک چنین طرحی در چنین موقعیتی چه آثار امنیتی دارد؟ اصلاً آثار حقوقی و فرهنگی و قانونی هیچ. این سوال دوست ما سوال مهمی است و اصلاً یکی از بحث‌های من هم همین است. اتفاقاً این مشکل را بیشتر می‌کند. به نظر من با آن سوابق امنیتی باید می‌دانستند. باید پیش‌بینی می‌کردند. نمی‌دانم چه شده است. ایشان گفته به من هم نگویید. گفت یک کاری کنید که من هم نفهمم. مردم هم گیج شدند. بعضی‌ها فکر کرده‌اند عملیات است. در جبهه همه می‌گفتند نصف شب مخفیانه حمله کنید که دشمن نفهمد. بعد این‌ها به همین شکل به ملت حمله کردند که هیچ کس نفهمد. چرا نفهمد؟ به ضعور مردم احترام بگذار. یک عده‌ای بی‌شعور هستند اما اکثر مردم باشعور هستند. یک عده‌ای هر کاری بکنی فحش می‌دهند و آتش می‌زنند اما اکثر مردم این‌طور نیستند. مثلاً یکی از رفقای طلبه ما می‌گفت روزها که درس و بحث طلبگی من است و شب‌ها عمامه را برمی‌دارم با پراید به مسافرکشی می‌روم که اجاره خانه را بدهم و خرج زن و بچه را بدهم و اگر نه زن و بچه من گشنه هستند. یک مرتبه قیمت این‌طور شده است. من رفته‌ام و 20 لیتر بنزین زده‌ام و 60 هزار تومان شده است. 60 هزار تومان برای بعضی از مسئولین اصلاً پولی نیست. ولی زندگی من با 60 هزار تومان زیر و رو می‌شود. کل زندگی من با مسافرکشی است. تا صبح و تا اذان صبح مسافرکشی می‌کنم که زن و بچه من گشنه نباشند و بتوانم اجاره خانه بدهم. روزها هم عبا و عمامه می‌پوسم و به سراغ درس و بحث می‌روم. می‌گوید وقتی یک مرتبه این کار را می‌کنند نمی‌دانند که این‌طور می‌شود؟ شما باید ظرف 5، 6 سال و به تدریج و با توضیح این کار را می‌کردید. چرا این کار را نکردند؟ برای این‌که انتخابات به انتخابات رأی مهم است. بعد یک مرتبه دو برابر و سه برابر بکند؟ بعد هم بیاید و بگوید نه تنها شما نمی‌دانستید، بلکه خودم هم نمی‌دانستم. این‌ها حتماً خطاست. در مورد آن سوال از قانون اساسی باید بگویم چند بند است و فقط در یک جا می‌گوید رهبر می‌تواند بعضی از وظایف و اختیارات خود را به شخص دیگری تفویض کند. این در ذیل اصل 110 قانون اساسی است. تنظیم روابط قوا و حل بحران‌ها و مسائل خاص یکی از وظایف رهبری است. بنابراین رهبری می‌تواند بگوید رؤسای سه قوه که رئیس جمهور و رئیس مجلس هم منتخبین مردم هستند، در یک موارد خاص بحرانی که کشور باید سریع در مورد یک مسئله در عالی‌ترین سطح تصمیم بگیرد می‌تواند این تفویض اختیار را بکند. بنابراین این خلاف قانون اساسی نیست.

در جامعه اسلامی که شورای نگهبان وجود دارد نباید دغدغه‌ انتخاب نماینده خوب از بد باشد. بلکه باید انتخاب خوب‌تر از خوب باشد. مگر شورای نگهبان نماینده مردم برای انتخاب نمایندگان خوب نیست؟ در مجموع عملکرد شورای نگهبان را در وضعیت فعلی کشور چقدر تأثیرگذار می‌دانید؟

من به عملکرد شورای نگهبان از اول انقلاب تا الان در موارد متعدد نقد دارم. اما این وظیفه‌ای که گفتید نه وظیفه شورای نگهبان است و نه در حد توان شورای نگهبان است. اتفاقاً وظیفه شورای نگهبان تشخیص خوب و خوب‌تر، صالح و اصلح نیست. آن تشخیص مستقیم با مردم است. مردم باید تشخیص بدهند بین کسانی که رد صلاحیت نمی‌شوند چه کسانی صالح هستند و چه کسانی‌ اصلح هستند. اگر قرار باشد شورای نگهبان تعیین کند چه کسی اصلح است که انتخابات بی‌معنی می‌شود. شورای نگهبان باید بگوید این شرایطی که در قانون اساسی برای رئیس جمهور و برای نمایندگان مجلس آورده‌اند باید رعایت شد و فرد نباید فاقد این شرایط باشد و این شرایط هم حداقلی است. حداکثری نیست. شورای نگهبان باید دقت کند که فاقد آن شرایط حداقلی نباشند. نباید احراز کند که کدام اصلح هستند. آن تشخیصی است و انتخاب با مردم است.

بازتاب نظر مردم نسبت به عملکرد مسئولین در زمان مسئولیت آن‌ها چگونه است؟ آیا این تنها راه نجات و اصلاحات و نظرات مردم در طول یک دوره انتصاب و استیضاح است یا راهکارهای دیگری هم در قانون در نظر گرفته شده است؟

ببینید ما نهادهای دیگری در دولت و در وزارت اطلاعات داریم. اولاً کل مسئولین ما باید طبق قانون اساسی و طبق ارزش‌های اسلامی در دسترس مردم باشند. باید در معرض باشند. باید پاسخگو باشند. رهبری به رؤسای سه قوه گفت باید مرتب به جلسات پرسش و پاسخ در میان مردم و در دانشگاه‌ها بروید. هم خودتان بفهمید چه خبر است و هم آن‌ها بفهمند که این تصوراتی که از شما دارند درست نیست و برای این سوالات جواب هست و چیزهایی که آن‌ها می‌فهمند را شما هم می‌فهمید. چون بعضی‌ها فکر می‌کنند ما چیزهایی می‌فهمیم که مسئولین نمی‌فهمند. نمی‌گوید این مسئول همین شماست به علاوه ده سال تجربه و تخصص و حضور در بطن مسائل و مشکلاتی را می‌بیند که شما نمی‌بینی. تو از دور می‌گویی لنگش کن. کسی که وسط صحنه است، کسی که وزیر است، وکیل است، استاندار است، مسئول امنیتی است با صد مسئله غیر و علاوه بر چیزی که می‌دانی مواجه است که تو اصلاً نمی‌دانی. تو از دور می‌گویی چرا این قانون را اجرا نمی‌کنی؟ او وسط معرکه است و می‌داند اجرای یک قانون ده مانع دارد. روی کاغذ مانعی ندارد ولی بیرون مانع دارد. باید بین اهم و مهم انتخاب کند. می‌خواهم از آن طرف هم به جانب بعضی از مسئولین حق بدهیم که آدم‌های صالح و مصلحی هستند و آدم‌های مردمی هستند و می‌خواهند خدمت کنند ولی موانع و مشکلاتی دارند. دقیقاً مثل مسابقات است. مثلاً تیم‌های درجه یک دنیا با هم بازی می‌کنند. 90 دقیقه می‌دوند و مثلاً یک بر یک مساوی می‌شوند. ما هم در خانه نگاه می‌کنیم و می‌گوییم اگر من بودم الان 8 بر صفر برده بودم. اگر تو بودی نمی‌توانستی 30 متر هم با آن توپ بدوی. دو لگد هم به ساق پایت می‌خورد و بیرون می‌روی. آن‌ها که یک ساعت و نیم می‌دوند و یک بر یک مساوی می‌شوند و برای تو هیجان ندارد، 10 سال یا 20 سال است که کار می‌کند و می‌دود و زحمت می‌کشد و عرق می‌ریزد و تمرین می‌کند. تو هیچ کدام از آن کارهایی که آن‌جا به نظرت عادی می‌آید را نمی‌توانی انجام بدهی. می‌خواهم بگویم ما باید از این زاویه هم نگاه کنیم. در دولت چندین نهاد هستند. در مجلس دیوان محاسبات و کمیسیون اصل 90 هست. در قوه قضاییه سازمان بازرسی هست. همه این‌ها مسئول هستند که مدام نظرات و شکایات مردم را بررسی کنند و جواب بدهند و به حکومت منتقل کنند. سازمان بازرسی کل کشور و این نهادها هستند. نمایندگانی که مردم انتخاب کرده‌اند هم هستند. مدیریت شهر و روستا و شورای شهر و روستا نمایندگان مردم هستند. باید مردم با آن‌ها ارتباط داشته باشند و حرف خود را بزنند. مجلس و قانون‌گذار که ناظر بر دولت هستند نمایندگان مردم هستند و باید از این طرف حرف‌های مردم منتقل بشود. حالا غیر از این ما آزادی بیان را در قانون اساسی داریم. بحث امر به معروف و نهی از منکر را داریم. مخصوصاً الان که فضای مجازی آمده است. درست است که این فضای مجازی در یک جهاتی رسانه دشمن است. اما در یک جهات زیادی هم رسانه خودمان است. رسانه مردمی است. قبلاً که فضای مجازی نبود شما باید مقاله را به روزنامه می‌دادی. مثلاً 5، 6 روزنامه بود. اگر دوست نداشتند هیچ کدام از این روزنامه‌ها منتشر نمی‌کرد. مثلاً پدر بنده از قبل از انقلاب و زمان مبارزه با شاه بعضی از اعلامیه‌های ضد رژیم را می‌نوشت که در مشهد و جاهای دیگر پخش می‌شد. حالا انقلاب شده است. همین الان 30، 40 بعد از انقلاب است و ایشان با این‌که مریض است گاهی مطلب می‌نویسد و می‌گوید به هر جایی که می‌دهم هیچ کس چاپ نمی‌کند و می‌گوید دوباره باید شب‌نامه چاپ کنم. قبل از فضای مجازی به بچه‌ها می‌گفت همین‌ها را در قالب اعلامیه تکثر کنید و در شهرها پخش‌ کنید و به مسئولین بدهید. اصلاً انگار نه انگار که 30 سال از انقلاب گذشته است. هیچ روزنامه‌ای حاضر نمی‌شد. حالا فضای مجازی آمده است. دیگر لازم نیست کسی در رسانه و روزنامه باشد. هر کدام از شما می‌توانید هر چه می‌خواهید از حرف مفت یا حرف حساب بزنید. هر دوی این‌ها را می‌توانید بگویید. فضای مجازی هم ضرر دارد و هم فواید زیادی دارد. رسانه مردمی است. الان راه برای انتقاد خیلی باز است و باید انصاف هم بدهیم که انتقاد هم زیاد می‌شود. از همه مسئولین هم می‌شود. این‌طور نیست که بگوییم نمی‌گذارند انتقاد کنیم. اگر فضا بسته بود نه شما می‌توانستی همچین چیزی را بگویی و نه ایشان می‌توانست این‌جا بایستد و نه من می‌توانستم این حرف‌ها را بزنم. الان این‌طور نیست. حالا نمی‌دانم بعداً این‌طور بشود یا نشود ولی فعلاً الحمدللله این‌طور نیست.

چرا کشور ما باید در همه زمینه‌ها خودکفا و مستقل باشد وقتی هنوز در یک گرایش خاص به خودکفایی لازم نرسیده است؟ هیچ کشوری در دنیا از موتور هواپیما تا لولای درب را خودش در داخل تولید نمی‌کند.

خیلی سوال خوبی است منتها یک سوء تفاهم در آن هست. یک چیزی به نام استقلال و خودکفایی داریم و یک چیزی به نام انزوا داریم. این‌ها دو مورد است. آن مواردی که شما را تحریم می‌کنند و روی شما فشار می‌آورند، باید اهرم فشار را برداری. باید یقه خود را آزاد کنی. نباید بگذاری حقوق ملت تو را به خاطر یک نیاز ضایع کنند. اما کسی نگفته از لولای درب تا موتور هواپیما را ما باید خودمان بسازیم. اصلاً چنین چیزی مقرون به صرفه و اقتصادی نیست. خودکفایی یک چیز مطلقی نیست که بگوییم ما نباید هیچ چیزی وارد کنیم و باید ارتباط را با کل دنیا قطع کنیم و همه چیز را خودمان تولید کنیم. کسی همچین حرفی را نزده است. ولی استقلال و خودکفایی یعنی این که از بیرون نتوانند با تحریم و تهدید فشار بیاورند و شما را از حقوق مسلم خود محروم کنند. مگر چند سال این ملت شعار نمی‌داد «انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست»؟ هنوز هم هست. ولی چرا حق مسلم ما را از ما گرفتند؟ چرا ما را تحریم کردند؟ چرا عقب‌نشینی کردند؟ چرا کل نهادهای هسته‌ای ما را تعطیل کردند به بهانه این که تحریم‌ها را برمی‌دارند و هیچ تحریمی را هم برنداشتند. تحریم‌ها از همیشه بیشتر شده است. این را بدانید که در همین چند سالی که از برجام گذشت و اقتصاد برجامی به جای اقتصاد مقاومتی اجرا شد وضع اقتصاد کشور هیچ وقت به این بدی نبوده است. تحریم‌ها هیچ وقت این‌قدر شدید نبوده است. هر چه بیشتر تسلیم شدیم و عقب‌نشینی کردیم تهدیدها، تحریم‌ها، توهین‌ها و تحقیرها بیشتر شده است. وقتی که مقاومت می‌کردیم این‌قدر تحریم نبود. بعد از برجام تحریم‌ها خیلی بیشتر شد. توهین‌ها بیشتر شد. ما به تمام تعهدات خود عمل کردیم. از بس باتربیت بودیم 120 درصد هم عمل کردیم. این‌ها به 10، 20 درصد هم عمل نکردند و خلاف آن عمل کردند. از بعد برجام پی در پی تحریم‌های بیشتری را گذاشتند. بعد هم که آمریکا بیرون رفت بقیه هم به دنبال کار خود رفتند. هر چه بیشتر عقب‌نشینی کردی بیشتر بر سرت زدند. به صورت تو تف انداختند. تحریم‌ها بیشتر شد. امام می‌گفت این‌ها مثل سگ هار هستند. می‌گفت سگ وقتی پارس می‌کند، اگر فرار کنی دنبال تو می‌آید تا تو را گاز بگیرد. اما اگر بایستی آن هم می‌ایستد. اگر جلو بروی آن عقب می‌رود. این‌ها سگ هستند. امام همین کار را کرد. جلوی این‌ها ایستاد، لانه جاسوسی آن‌ها را گرفتند. آمریکا گفت الان می‌آیم. امام گفت بیا. گفت چرا نمی‌آیی؟ ما منتظر هستیم. گفت دیگر آمدیم، دیگر موتورها را روشن کردیم و آمدیم. امام گفت بیایید. ما منتظر هستیم. چند وقت پیش هم گفتی و ما گفتیم بیا. ما این جاسوس‌ها را آزاد نمی‌کنیم. بیا ببینیم چه کار می‌کنی. آخر تهدید بمب اتم کردند، تحریم‌هایی که از قبل بود بیشتر شد. امام گفت می‌دانید این رئیس جمهور آمریکا مثل چیست؟ یک شیر پیری در یک جنگلی بود. همه فهمیده بودند که کار این تمام است و به آن محل نمی‌گذاشتند. مثلاً خرگوش‌ها می‌آمدند از بالای سرش رد می‌شدند و کسی آن را تحویل نمی‌گرفت. این شیر یک روز گفت این‌طور نمی‌شود. یک وقت همه این‌ها را جمع کنم و یک غرشی بکنم که همه حساب کار خود را بکنند. این آمد همه را جمع کرد و آن وسط یک غرشی کرد منتها یک صدا از این طرف بیرون آمد و یک صدا هم از آن طرف بیرون آمد. آمریکا هم همین‌طور است. آمده غرش کند تا ما را بترساند ولی یک چیزی هم از عقب او خارج شد. امام این‌طور حرف زد. مگر آمریکا جرئت کرد به ما حمله کند؟ همه این‌ها بیشتر شد. این دوست ما توجه کنند که هیچ کس نگفته انزوا یا قطع رابطه داشته باشیم و یا هیچ چیزی را وارد نکنیم. بحث این بود که بخش‌های استراتژیک اقتصاد کشور، علم کشور که سرنوشت ما به آن‌ها مربوط است نباید اهرم فشار دشمن روی گلوی ما باشد. بحث ما این است. و السلام علیکم و رحمت الله.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha